قربان زخمههای تو خون پاش و نغمهریز | | «سبزپری» است این که زنی، یا «شتر خُجو»؟ |
تو با دو سیم محشر کبری بپا کنی | | شش تار خویش من شکنم (یانه؟ هان بگو) |
از پنجة تو زخم جگر، خون دلچکان | | مضراب من برنجی و موی است سیم مو |
تو زیر آب میبری و میدهی به دشت | | دارد شتر خجوی تو حکم شتر گلو |
استاد بینظیر، حسین سمندری | | پر از کدام چشمه و دریا کنی سَبُو؟ |
«سرحدی» عجیب تو «فریاد» قرنهاست | | در آن دو تار گشته نهان، گرمهای و هو |
در پهلوی دو تار تو، شش تار بیگمان | | چون کلّة انشتن باشد بر کدو |
از من به «شیخ احمد جام» تو صد سلام | | آن ژنده پیل، زندهٔ صاحب آبرو |
بیکوک تازه راه دگر میکنی، مگر | | داری به ساز چند قناری نهان، بگو |
ساز عزیز خویش شنیدم فروختی | | کارزانتری از آن بخری، بر فلک تفو |
آقا شریفزاده که همراه ساز بود | | بودش صدا مناسب و اشعار هم نکو |
آقای شهر و این همه خوش ذوق و اهل دل | | لطفی کن و سلام مرا عرض کن به او |
از موی «تار نازک» خود تا چه دیده است | | کاینسان به درد بنالد، شیخی چو من دو مو |
اطراف خواف بنده شنیدم که در سخن | | ور او که تِل وزو مگَن و ایکه رادیو |
آواز پیر و ساز تو دیگر به باد داد | | هم وِرّ رادیو ره و هم وزّ تِلوِزو |
وُ چیبزی نمانده بود مسلمان شویم باز | | ز «الله» و «یار» گفتنِ آن پیر نیکخو |
خنجر کشید بر جگرم زخمة تو مرد | | این تیغ را که کرده، بگو، در دلت فرو؟ |
من زیر و بَم شنیدهام از این جهان بسی | | زیر و بَم تو میدَرَد و میکند رُفو |
ز آن زیرها به گوش من آمد نهیب | | زور چنگیز بود یا دگر، آن ظلم زورگو؟ |
باران آب و نور روان بود چون جَلَه | | خورشید و ابر گشته دوان از هزار سو |
کاری هزار سازه کنی، با دو سیم، تو | | رودی چنین بزرگ چهسان سازی از دو جو؟ |
دولّوی خوشگل تو بَرَد دست از همه | | با خال و داغ چون جگر من هزار لُو |
صد سمفونی به گَردِ دو تارت نمیرسد | | اینک «کرُال» بتهوون و نیز صد چون او |
باشد نوای «مسجد نور» تو چون دعا | | حتی دعا مخوان تو، مگر پاک با وضو |
پرواز میدهد «پرش جَل» دل مرا | | تا عرش میروم چو دعا پاک و دوست جُو |
هر چند مدتی است صبوحی نمیزنم | | گوید پزشک نیست تورا زاین بَتَر عَدو |
اشکی گرفتی این سرِ صبحی ز من تو، مرد! | | کهم دست رفت بهر صبوحی، سوی سبو |
پروانهام من و تو «سمندر» کز اتش است | | معشوق و قبلة ما، سوزان و روبرو |
ما و تو نسلمان به یکی اصل میرسد | | یعنی به عشق، زنده بمانی پسر عمو |
| | تهران ـ فروردین ۶۳ |
Leave a Reply